روایت خانوادههای شهدا و مسؤولان از حال و هوای سال ۶۱ و تشییع شهدای عملیات محرم
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۲۱۷۷۳
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، «حماسه» را که در اینترنت جستجو کنیم تصاویر اساطیری از تاریخ ایران باستان برایمان میآورد و شاهنامه فردوسی، آرش کمانگیر و سیاوش نشان میدهد و گردآفرید. فرهنگ عمید هم «حماسه» را شجاعت، دلاوری، دلیری معنا کرده؛ ما اصفهانیها اما «حماسه» را که میشنویم ذهنمان پرتاب میشود به روزهای آخر آبانماه ۶۱ و اصلاً انگار برایمان واژههای «حماسه» و «۲۵ آبان» در هم تنیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
البته بیراه هم نیست، ما فقط در یک روز، ۳۷۰ سیاوش و آرش روی دست گرفتیم و تا بهشت بدرقه کردیم، جگرگوشههایمان بودند و هر کدام عزیز یک خانواده؛ مادری سالها خون دل خورده بود و پدری یک عمر زحمت کشیده بود تا پسرشان قد بکشد و استخوان بترکاند، زحمتشان به ثمر رسید، میوههای عمرشان دلیر که شدند رفتند به دفاع از وطن.
شاید الان باور نکنیم اما سخت نیست، غمانگیز نیست، برای این مردم که حتی لحظهای خم به ابرو نیاوردند، شجاعت و دلاوری فرزندانشان عزت بود و آبرو؛ سیاوشهای ایرانزمین زنده باشند و بیگانه پا در خاک وطن گذارند؟ هیهات!
«محرم» اسم رمزی بود که ۷۵۰ فرزند نصف جهان را عاقبت بخیر کرد، میگویند که آن روز تمام زنان اصفهان مادر شهید و تمام مردانش پدر شهید بودند، ۳۷۰ فرزندشان را روی دست گرفتند و در گلستان شهدا به خاک سپردند.
شوخ طبع بود و همه دوستش داشتند
مهری کیانی خواهر شهید بهزاد کیانی که در سال ۶۱ در عملیات محرم به شهادت رسید، میگوید که برادرش در ۲۰ سالگی و به عنوان بسیجی و داوطلبانه به جبهه رفت، بهزاد چند ماه بیشتر در منطقه نبود که به شهادت رسید، تا وقتی که به جبهه نرفته بود بسیار شوخ بود و سرحال و همه را میخنداند اما وقتی پایش به منطقه باز شد و وضعیت را دید، خیلی در خودش رفت.
خانم کیانی یادش به یک عکس که بعد از برادرش ارسال کردند، میافتد و میگوید که البته در خود جبهه باز هم شوخ بود و طنازی میکرد، در عکسها که برایمان فرستادند جلوی دوربین شوخی میکرده و بچهها را میخندانده.
آهی میکشد و میگوید: هیچوقت خاطرات و کارهایش از جلوی چشم ما کنار نمیرود، بچههای کوچک آن زمان که حالا بزرگ شدهاند هم یادشان است در سالن خانه یک صندلی میگذاشت و همه بچهها دورش مینشستند و بهزاد برایشان از جبهه خاطره میگفت، اینقدر شوخ و خوش اخلاق بود که همه دوستش داشتند اما وقتی به جبهه رفت خیلی سر و سنگینتر شد.
خانواده کیانی آن زمان خیابان میر زندگی میکردند و بهزاد آنجا درس میخواند و وقتی به محله رهنان آمدند، با دوستانش به بسیج رفت و در مسجد سر کوچه، شبها شیفت میدادند و من برایشان چای، پتو و غذا میبردم، دیپلمش را که گرفت به جبهه رفت و کمتر از یک سال، آبان ۶۱ به شهادت رسید.
خواهر شهید پشت تلفن آه میکشد و از مجروحیت چند باره برادرش میگوید، آخرین بار هم به خانه آمده و خانه خوابیده، توی حرفهای خواهربرادریشان به او گفته: « آجی! دیگر برنگرد جبهه، کافیه.» ولی بهزاد قبول نکرده و بر رفتن اصرار داشته، خانم کیانی برایم تعریف میکند که وقتی اصرارهایش را دیدم، گفتم برو ولی اول بگذار برایت زن بگیریم، ولی او این پاسخ را داده: «نه خواهر این دفعه بار آخرمه که به جبهه میرم و برمیگردم.»
مهری کیانی از آن آخرین اعزام میگوید: صبح زود قبل از اینکه بیدار شویم، رفته بود و ماه محرم بود که خبر شهادت او و ۷ نفر از دیگر از بچههای رهنان را آوردند و قیامتی به پا شد و این ۸ شهید را که میخواستند در گلزار شهدا به خاک بسپارند تمام محله به صدا در آمده بود، برادرم را به سردخانه بردند و ما هم رفتیم که او را ببینیم، من آن زمان باردار بودم و یک لحظه که دیدمش من را برگرداندند.
تشییع کمسابقه
محمد نادرالاصلی از مسؤولان برنامه تشییع روز ۲۵ آبان و از رزمندگان دفاع مقدس از آن روز چنین میگوید: هر وقت نام ۲۵ آبان بیان میشود یاد شهدای مظلوم عملیات محرم تداعی میشود که در آن روز از لشکرهای اصفهان بیش از یک هزار شهید تقدیم انقلاب، کشور و پرچم عزیز جمهوری اسلامی شد در یک روز بیش از ۳۷۰ شهید از میدان امام اصفهان به سمت گلستان شهدای اصفهان در فاصله حدود ۷ کیلومتر تشییع شد، این تشییع کم سابقه یا به عبارتی بیسابقه بود.
او در ادامه چنین تعریف میکند که وقتی خبر به امام رسید، چند روز بعد، در یکی از صحبتهایشان فرمودند: «در کجای جهان سراغ دارید شهری را مثل اصفهان که در یک روزش بیش از ۳۷۰ شهید را تشییع کند.» و میگوید: شهید از میدان امام بر دست مردم، پیاده تا گلستان شهدا تشییع میشد، شاهدان آن روز، گواه این موضوع هستند که یک سر تشییع جنازه در گلستان شهدا و انتهایش در میدان امام بود.
جمهوری اسلامی ایران، در اوج قله
نادرالاصلی از خیل عظیم مردم داغدار میگوید که فرزندان خوب خودشان را فدای کشور، پرچم، انقلاب، نظام و امام (ره) کردند و خاطرنشان میکند: این درسی است برای تاریخ که اگر برای دین و مملکت تلاش کنیم، خداوند عزت و آبرو میدهد و امروز میبینید که جمهوری اسلامی ایران در اوج قله ایستاده است.
مسؤول برنامه تشییع روز ۲۵ آبان برایم تعریف میکند که اگر امروز بعضی حوادث را میبینیم، کفهای روی آبی است که چند صباحی بیش نیستند و اینها دارند دست و پای بیجا میزنند چرا که قیام و خروش مردم را در این چهل و چند سال بارها دیدهاند، نمونه آخرش هم راهپیمایی ۱۳ آبان امسال بود، جمعیت عظیمی که حضور پیدا کرده بودند؛ مردم بار دیگر نشان دادند که ادامه دهنده راه شهدا هستند.
او ادامه میدهد: جای پدران و مادران بسیاری از شهدای عملیات محرم که به خاکریز شهادت رسیدند امروز خالی است، نگاه آنان به سمت ماست که بعد از شهدا چه کار کردهایم و قطعاً این پاسخ سخت است، برای هر صندلی مسؤولینی که امروز بر سکان مسؤولیت ایستادهاند قریب به ۷۰ شهید مثل شهدای عملیات محرم دادهایم تا مسؤولی بر سکان مسؤولیت ایستاده است، وای به حالشان اگر کوتاهی کنند نسبت به این شهدا و بدا به حالشان اگر از این فرصت استفاده نکنند.
عروسی ساده، به حرمت شهدا
ناهید کنعانی، یکی دیگر از شاهدان عینی تشییع ۳۷۰ شهید در اصفهان است او میگوید که پنجشنبه عروسی برادرم بود، زن داداشم تکدختر بود و چهار خانه را آذینبندی و مهیا کرده بودیم تا شب جشن عروسی را برپا کنیم ولی وقتی فهمیدیم که قرار است ۳۷۰ شهید در اصفهان تشییع شود، عروسی ساده برگزار شد، حتی بزرگان فامیل اجازه دست زدن برای عروس و داماد را هم ندادند و چراغهای رنگی را روشن نکردند.
او این چنین برایم تعریف میکند: یادم است یکی از فامیلهای عروس میخواست بزند روی میز که بزرگترها به احترام شهدا، جلویش را گرفتند و مدحی برای شهدا خوانده شد، آن شب همه نماز لیلهالدین شهدا را خواندیم و عروسی را به حرمت شهدا با سلام و صلوات برگزار کردیم، برادر دیگرم، بعد از عروسی خودش را رساند به گلستان شهدا تا با کمک مردم، مزار شهدا را آماده کند، وقتی برگشت خانه، لباسهایش پر از خاک شده بود و خوشحال بودیم که این توفیق نصیبش شده است.
خانم کنعانی میگوید فردایش رفتیم تشییع شهدا و یک سری از مردم از ازدحام جمعیت، در گلستان شهدا جایشان نشد، مردم اصفهان این کار را افتخار میدانستند.
بیشترین شهدای عملیات محرم در منطقه ۷
اصفهان، محلههای مختلفی دارد، هر محله آن روز داغدار شهیدی از عملیات محرم بود، اما بیشترین شهدای عملیات محرم مربوط به منطقه ۷ اصفهان است، این منطقه در این عملیات، ۲۳ شهید تقدیم کرده است، در ادامه گزارش روایت خانواده شهدای چند نفر از شهدای این محله را میخوانیم:
سیدرضا بانکی برادر شهید سیدعلی بانکی، از برادرش تعریف میکند: سیدعلی متولد ۱۳۴۰ بود و من ۱۱ سال از او کوچکتر بودم، قبل از انقلاب توی تظاهرات شرکت و اعلامیه پخش میکرد، طلبه مدرسه ذوالفقار و صدر بازار بود، همراه شهید چمران در جنگهای نامنظم حضور داشت و با شروع جنگ تحمیلی خود را به جبههها رساند و در عملیات محرم شهید شد.
فرحناز مرادی، مادر شهید مهدی پورمهرابی که یکی دیگر از شهدای عملیات محرم است برایم میگوید که پسرش سوم راهنمایی بوده که جبهه رفته، خانم مرادی پشت تلفن بغض میکند و بعد از مکث کوتاهی میگوید: هرچه به او گفتم نرو جبهه، همین جا بمان و درست را بخوان، گوش نکرد؛ برادر بزرگترش راهی جبهه شده بود و او هم هوایی شد، شناسنامهاش را دستکاری کرد و رفت، روز تشییع کنار بقیه شهدا روی دست مردم به گلستان شهدا رسید، از شلوغی مثل روز قیامت بود.
مرتضی حیدری، برادر شهید مصطفی حیدری نیز میگوید: آن زمان که برادرم شهید شد، پنج شش ساله بودم ولی از پدرم شنیدم که میگفت مصطفی آرپیجیزن و بچه نترسی بوده، نمازهایش را اول وقت میخوانده و سعی میکرده به مسجد برود.
او برایم تعریف میکند که: مصطفی ۱۷ ساله بوده که به جبهه رفته و در عملیات محرم شهید شد و در میان ۳۷۰ شهیدی بود که در اصفهان تشییع شدند، روز قبل از تشییع پیکرش را همراه شهید دیگری به مسجد محل آوردند و مردم محل تا صبح دور پیکرش بودند و بعد روی دستان مردم اصفهان تشییع شدند.
شوخی و خنده، شب عملیات
مهدی سلمانیزادگان، برادر شهید محمد سلمانیزادگان نیز میگوید برادرش صبحهای جمعه، سوره جمعه میخوانده و با قرآن مأنوس بوده، در مسجد محل و به خصوص بسیج، فعال و خوشاخلاق بوده و به خصوص در جبهه با بچههای رزمنده مزاح و شوخی میکرده، دوستش شهید مرادی، قبل از شهادتش برای او تعریف کرده که شب عملیات که رزمندهها داشتند گریه میکردند، محمد شوخی میکرد و همه میخندیدند و با این کار به رزمندهها در آن شرایط رعب و وحشت، روحیه می داد.
برادر شهید، میگوید روز تشییع هوا خیلی سرد بود، اما مردم از میدان امام تا گلستان شهدا را تشییع کردند.
صدیقه کریمی، خواهر شهید حسین کریمی جزی میگوید برادرش ۱۶ ساله بود که راهی جبهه شد، اخلاق خیلی خوبی داشت و به پدر و مادر رسیدگی میکرد و کارهای خیر انجام میداد، از مادر رضایتنامه گرفت و راهی جبهه شد، چهار ماه کردستان بود و چهار ماه در جبهههای جنوب.
خواهر شهید چنین تعریف میکند که ما خیلی پیگیری کردیم و دنبال شهیدمان بودیم تا اینکه پیدایش کردند و قبل از ۲۵ آبان توی مسجد محل آوردند و روز ۲۵ آبان با بقیه شهدا تشییع شدند، آن روز خیلی شلوغ بود.
کمک به مردم محله، ویژگی بارز شهید
عصمت سخایی، مادر شهید مجتبی رویگری، میگوید پسرش از خوبی حرف نداشت، به همسایه و همه خدمت میکرد، آن زمان در خانهها مثل حالا گازکشی نشده بود، همه کپسول گاز مصرف میکردند، یکی از همسایهها کپسولش را آورده بود بیرون که از ماشین گاز کپسول بگیرد، ولی ماشین گاز رفت و خانم همسایه دنبال ماشین میدوید با کپسول تا به او برسد.
خانم سخایی ادامه میدهد: پسرم یک موتور گازی داشت و دیده بود خانم همسایه در حالیکه کپسول گاز دستش است، سعی دارد بدود و ماشین گاز هم دارد بیاعتنایی میرود، با موتور خودش را رسانده بود به ماشین و جلویش را گرفته بود، گفته بود چرا نایستادی به این خانم گاز بدهی؟ ماشین گاز گفته بود دیر شده برای همین پسرم در جوابش گفته پس من میایستم از روی من رد شو یا برگرد کپسول خانم را عوض کن!
مادر شهید، پشت تلفن گریهاش میگیرد، از او عذرخواهی میکنم و میگوید: من اینها را هیچیاش را نمیدانستم ولی در مراسمش همه از فعالیتهایش برایم میگفتند.
انتهای پیام/۶۳۱۲۴/ع/
منبع: فارس
کلیدواژه: روز بزرگداشت اصفهان حماسه 25 آبان میدان امام ره برایم تعریف شهدای عملیات محرم گلستان شهدا جبهه رفت برادر شهید خواهر شهید میدان امام شهادت رسید مادر شهید ماشین گاز تشییع شد ۳۷۰ شهید آن زمان ۲۵ آبان روی دست آن روز بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۲۱۷۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمایت درمانی خانواده شهدا ۱۰۰ درصد افزایش یافت
امیرحسین قاضیزاده هاشمی روز چهارشنبه در سفر شهرستانی به مازندران در گلزار شهدای بابل بیان داشت: دولت و مجلس برای حمایت از خانوادههای شهدا، جانبازان و ایثارگران مصمم هستند.
وی اظهار داشت: در سال جدید تلاش شد که دغدغه درمان خانوادههای معظم شهدا و جانبازان کاهش یابد.
قاضی زاده هاشمی با بیان اینکه در سال جدید در بخش درمان و پرداخت معیشت والدین و خانوادههای شهدا و جانبازان افزایش ۱۰۰ درصدی نسبت به سال گذشته داشتیم؛ خاطرنشان کرد: دولت و مجلس مصمم هستند در سال جاری خدمات بهتری به خانوادههای شهدا و جانبازان ارائه کنند.
وی تصریح کرد: اردیبهشت ماه سالروز شهادت دلیرمردان مازندران در خان طومان است که این دلاور مردان برای حفظ حرم اهل بیت(ع) رشادتهای زیادی از خود نشان داده اند.
معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران امروز (چهارشنبه) با حضور در گلزار شهدای این شهر به مقام شامخ شهدای والای مقام این شهر ادای احترام کرد.
باشگاه خبرنگاران جوان مازندران ساری